چقدر فاصله اینجاست بین آدمها

چقدرعاطفه تنهاست بین آدمها

کسی به حال شقایق دلش نمی
سوزد

واو هنوز شکوفاست بین آدمها

کسی به خاطر پروانه هانمی
میرد

تب غرور چه بالاست بین آدمها

از صدای شکستن کسی نمی
شکند

چقدر سردی
و غوغاست بین آدمها

میان کوچه دل فقط زمستانست

هجوم ممتد سرماست بین آدمها

زمهربانی دل ها دگر سراغی
نیست

چقدر قحطی
رویاست بین آدمها

کسی به نیت دلها دعا نمی
خواند

غروب زمزمه پیداست بین آدمها

وحال آینه را هیچ کس نمی
پرسد

همیشه غرق مداراست بین آدمها

غریب گشتن احساس درد سنگینی
ست

وزندگی چه غم افزاست بین آدمها



مگر که کلبه دلها چقدر جا دارد

چقدر راز و معماست بین آدمها

سلام آبی
دریا بدون پاسخ ماند

سکوت گرم تماشاست بین آدمها

چه ماجرای عجیبی
ست این تپیدن دل

واهل عشق چه رسواست بین آدمها

چه می
شود همه از جنس آسمان باشیم

طلوع عشق چه زیباست بین آدمها

میان اینهمه گل های
ساکن اینجا

چقدر پونه شکیباست بین آدمها

تمام پنجره ها بی
قرار یارانند

چقدر خشکی صحراست بین آدمها

وکاش صبح ببینم که باز مثل قدیم

نیاز مهر و تمناست بین آدمها

میان تک تک لبخند ها غمی
سرخ ست

وغم به وسعت شب یلداست بین آدمها

به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو

دلت به وسعت دریاست بین آدمها.....

* تلخی  نبودن هیچ وقت به فراموشی یک بودن نیست

 

چقدر دلم برای کودکیهایم تنگ است...

دل بستگی ها را

پنهان کرده ام...

این بار

جایی بلند تر از آنکه دستم باز

به آن برسد...و


ساعاتی رااز کودکی

برای خودم نگه داشته ام...

ساعات

طولانی

تماشای گنجشک ها را

در بعد از ظهر های

تابستان



به اندازه تمام روزهای زندگیم خسته ام....

احساس میکنم یه چیزی روی دلم سنگینی میکنه

احساس میکنم دارم تموم میشم.....تا حالا شده احساس کنی به آخر خط رسیدی؟

تا حالا شده احساس کنی خالی هستی....داری تموم میشی....و باز هم انتظار....

تا حالا شده تمام روزهای دلت ابری باشه.....و یه دفعه اونقدر
بباره ...

خیلی وقته که یادم رفته میشه واقعا از ته دل خندید بی اونکه در حین

خندیدن یاد همه ی غصه هات بیفتی...

خیلی وقته که یادم رفته که میشه تو چشمای آدم به جز غم چیز دیگه ای باشه...

خیلی وقته که یادم رفته که میشه تو چشمای آدم گاهی برق شادی باشه...

خیلی وقته  یادم رفته که میشه آدما رواز ته قلب دوست داشت...

خیلی وقته  یادم رفته که میشه آدما رو با شادی در آغوش گرفت...

خیلی وقته  یادم رفته که میشه شبها راحت تا صبح خوابید...

خیلی وقته  یادم رفته که میشه از زیباییها لذت برد...

مدتهاست که دلم برای زندگی کردن تنگ شده...

 ازهمتون معذرت میخوام که باز این پست ،غمگین شد

ما واقعاً تا چیزی رو از دست ندیم، قدرشو نمی دونیم. ولی در عین حال تا وقتی که چیزی رو دوباره بدست نیاریم، نمی دونیم چیزی رو از دست دادیم.

اینکه تمام عشقت رو به کسی بدی تضمینی بر این نیست که اون هم همین کارو بکنه. پس انتظار عشق متقابل نداشته باش. فقط منتظر باش تا اینکه عشق آروم تو قلبش رشد کنه و اگه اینطور نشد، خوشحال باش که توی دل تو رشد کرده.

در عرض 1 دقیقه میشه یک نفر رو خرد کرد، در یک ساعت میشه کسی رو دوست داشت و در یک روز میشه عاشق شد، ولی یک عمر طول میکشه تا کسی رو فراموش کرد.

 دنبال نگاهها نرو، چون میتونن گولت بزنن. دنبال دارایی نرو چون کم کم افول میکنه. دنبال کسی باش که باعث بشه لبخند بزنی، چون فقط با یک لبخند میشه یه روز تیره رو روشن کرد. کسی رو پیدا کن که تو رو شاد کنه.

دقایقی تو زندگی هستن که دلت برای کسی اونقدر  تنگ میشه که می خوای اونو از رویات بیرون بکشی و توی دنیای واقعی بغلش کنی. اگه همچین احساسی در مورد کسی پیدا کردی بدون که اون فرد عشق توست وتا ابد با او باش.

رویایی رو ببین که می خوای، جایی برو که دوست داری، چیزی باش که میخوای باشی، چون فقط یه جون داری و یه شانس واسه اینکه هر چی دوست داری انجام بدی.

 آرزو می کنم به اندازه کافی شادی داشته باشی تا خوش باشی، به اندازه کافی بکوشی تا قوی باشی، به اندازه کافی اندوه داشته باشی تا یک انسان باقی بمونی و به اندازه کافی امید تا خوشحال بمونی.

همیشه خودتو جای دیگران بگذار، اگه حس میکنی چیزی ناراحتت میکنه، احتمالاً دیگران رو هم آزار میده.

شادترین افراد لزوماً بهترین چیزها رو ندارن، اونا فقط از اونچه تو راهشون هست بهترین استفاده رو میبرن.

  روشنترین آینده همیشه روی گذشته فراموش شده شکل میگیره. نمیشه تا وقتی که دردها و رنجها رو دور نریختی، توی زندگی به درستی پیش بری.

وقتی به دنیا اومدی، تو تنها کسی بودی که گریه می کردی و بقیه می خندیدن. سعی کن یه جوری زندگی کنی که وقتی رفتی، تنها تو بخندی و بقیه گریه کنن.