اگر ماه بودم ، به هر کجا که بودم
سراغ تو را از خدا می گرفتم
و گر سنگ بودم، به هر کجا که بودی
سر رهگذر تو جا می گرفتم
اگر ماه بودی، بصد ناز ، شاید
شبی بر لب بام من می نشستی
و گر سنگ بودی ، به هر کجا که بودم

مرا می شکستی ، مرا می شکستی !!!



پاییز که می آید ...

 برگها باور نمی کنند...

که پایان کار می رسد از راه...

بعد رنگ می بازند...

و هرروزبه رنگی...

و باز هم باور نمی کنند...

تا آنکه پژمرده می شوند...

و بعد می افتند...

 دیگرباور را ضرورتی نیست... 

اگر تنهاترین تنها ، شوم ، باز خدا هست او جانشین همه ی نداشتن هاست.
 

نفرین و آفرین ها بی ثمر است . اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از

آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو مهربان جاودان آسیب ناپذیرمن هستی.


یک پناهگاه ابدی ! تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی...

  

کتاب دلتنگی هایم رادرتاقچه دلت جا می گذارم تا اگر روزی تقویم زندگیت


خاطرات شیرین
گذشته را به یادت انداخت نگاهی به آن افکنده وبدانی از


اولین فصل تا
آخرین فصل
بودنم ،تنها سوالم این بودکه بی پاسخ ماند...


چرا برای خزان دلم
  ، بهاری نیست........؟!؟
!


در این شهرمرده ، دراین دیارکوچک
که شب وروزهردوتاریک اند،


دراین روزگار که مردم اش پا برروی
احساس می نهند،


دروغ گهواره ای است
که همه در آن به خواب رفتند...

 

سکوت را دوست دارم به خاطر ابهت بی پایانش...

فریاد را
می پرستم به خاطر انتقام گمگشته در عصبانیتش...

فردا را دوست دارم به خاطر غلبه اش به فلک کج رفتار...

پاییز را می پرستم به خاطر عدم احتیاج،عدم اعتنایش به بهار...

آفتاب را دوست دارم به خاطر وسعت روحش...

زندگی ،ایده آل من است و من آن را تقدیس می
کنم. ..

به خاطر این که روزی هزار بار
نابودش می کنم و نمی میرد...

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را...

یادم باشد که روز و روزگار خوش است

وتنها دل ما دل نیست!!!

یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر وجواب

دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم...

یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم

و برای سیاهی ها نور بپاشم...

یادم باشد از چشمه، درسِِ خروش بگیرم

و از آسمان درسِ پـاک زیستن

یادم باشد سنگ خیلی تنهاست

یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند

یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن

به دنیا آمده ام نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان

یادم باشد زندگی را دوست دارم

یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان
بی زبانی که به سوی قربانگاه می رود
زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم

یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه دوره گردی

که از سازش عشق می بارد به اسرار

عشق پی برد و زنده شد

یادم باشد سنجاقک های سبز قهر کرده

و از اینجا رفته اند باید سنجاقک ها را پیدا کنم

یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم

یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس
فقط به دست دل خودش باز می شود!...


مراقب رفتارت باش انها به گفتار تبدیل می شوند
مراقب گفتارت باش انها به کردار تبدیل میشوند
مراقب کردارت باش انها به عادات تبدیل می شوند
مراقب عادادت باش انها به شخصیت تبدیل می شوند
مراقب شخصیتت باش انها به سرنوشت تبدیل میشوند