خداوندا... 

من از تنهائی و برگ ریزان پائیز من از سردی سرمای زمستان
من از تنهائی و دنیای بی تو می ترسم
خداوندا..

من از دوستان بی مقدار من از همرهان بی احساس
من از نارفیقیهای این دنیا می ترسم
خداوندا...

من از احساس بیهوده بودن ؛  من از چون حباب آب بودن
من از ماندن چون مرداب می ترسم
خداوندا...

من از مرگ محبت من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیک می ترسم 

خداوندا...

 من از ماندن می ترسم خداوندا من از رفتن می ترسم...
خداوندا...

 من از خود نیز می ترسم ...

خداوندا... پناهم ده

می تونم بنشینم کناره پنجره دستهامو بذارم زیره چونم و به اسمون نگاه کنم. با چشمهام دنبال یه شهاب قشنگ و سفید بگردم و از ته دل ارزو کنم که این شهاب بلندترین شهاب دنیا باشه.بهترین چیزی که می تونه تو زندگیم برام اتفاق بیفته....
دلم می خواد وقتی داشت رد میشد پیشش ارزو کنم که باعث بشه همه اون ادمهایی که به سهم خودشون تو زندگیم هستند منو اون طوری که واقعا هستم بشناسند و ببینند و بفهمند. نه اونجوری که دلخواهه خودشونه. ارزو کنم که نذاره این ادمها رنگهای اصلی خودشونو تو تابلوی نقاشی زندگیم از دست بدند و بی رنگ و مات بشند.اروز کنم که حداقل یکی از این ادمها بتونه بفهمه چی هستم و چی می خوام و چرا گاهی اوقات تا این حد سمج و یکدنده و لجوج میشم. ارزو کنم که نگذاره بازیچه امیال و احساسات دیگرون بشم و نذاره که تنهاییام از اینیکه هست عمیق و عمیقتر شه. ارزو کنم که بگذاره اون گمشده همیشگیمو پیدا کنم و بتونم جوری براش بمونم که دیگه نخوات گم بشه. ارزو کنم که هیچوقت نگذاره اسیر حرفهای پوچ و تو خالی بشم . ارزو کنم که بگذاره ادمها رو اونجوری که هستند بشناسم و تحملی بهم بده تا بتونم با برخوردها و عکس العملهاشون کنار بیام. ارزو کنم که باعث بشه تا دیگرون بتونند جنس حرفها و صحبتهامو همونطوری لمس کنند که منظورم بوده. ارزو کنم که نگذاره هیچوقت پشت خودمو خالی ببینم و فکر کنم که تو این دنیای وحشی فقط باید برای خودم و ارزو هام زندگیم کنم. ارزو کنم که بذاره بعضی از روزهای زندگیم فقط خواب و رویا بمونند و هیچوقت به حقیقت نرسند. ارزو کنم که نذاره هیچوقت هیچ کس نسبت بهم احساس وابستگی بکنه. نگذاره هیچوقت کسی منو برای سنجیدن ارزشهای خودش به بازی بگیره.  نگذاره وقتی من سعی می کنم خوب باشم دنیا سعی کنه
به همون اندازه بد و پر از بی عدالتی بشه. نگذاره ... نگذاره .... نگذاره....

 

 

لحظه های زندگی

 

تو زندگی لحظه هایی هست که احساس می کنی دلت واسه یکی تنگ شده

اونقدر که دلت می خواد اونارو از رویاهات بگیری و واقعا بغلشون کنی

وقتی که در شادی بسته میشه، یه در دیگه باز میشه

ولی اغلب اوقات ما اینقدر به در بسته نگاه می کنیم که اون دری رو نمی بینیم که واسمون باز شده

دنبال ظواهر نرو، اونا می تونند گولت بزنند

دنبال ثروت نرو، چون براحتی از کفت میره

دنبال کسی برو که خنده رو رو لبت میشونه

چون فقط یه لبخند میتونه کاری کنه که یک شب تاریک روشن به نظر برسه

اونی رو پیدا کن که باعث میشه قلبت لبخند بزنه

خوابی رو ببین که آرزوشو داری

اونجایی برو که دلت می خواد بری

اونی باش که دلت می خواد باشی

چون تو فقط یه بار زندگی می کنی

و فقط یه فرصت واسه انجام تمام کارهایی که دلت می خواد انجام بدی داری

بذار اونقدر شادی داشته باشی که زندگیتو شیرین کنه

اونقدر تجربه که قویت کنه

اونقدر غم که انسان نگهت داره

و اونقدر امید که شادت کنه

شادترین مردم لزوما بهترین چیزا رو ندارن

اونا فقط از چیزایی که سر راهشون میاد بهترین استفاده رو می کنن

روشنترین آینده ها همیشه بر پایه یه گذشته فراموش شده بنا میشه

تو نمیتونی تو زندگی پیشرفت کنی مگه اینکه اجازه بدی خطاها و رنجهای روحی گذشتت از ذهنت بره

وقتی به دنیا اومدی، گریه می کردی

و هر کسی که اطرافت بود می خندید

یه جوری زندگی کن که آخرش

تو کسی باشی که میخندی و هر کسی که اطرافته گریه کنه

لطفا این پیغامو واسه همه کسایی بفرست که واست یه معنایی دارن (من که این کارو انجام دادم)

واسه اونایی که یه جورایی تو زندگیت پا گذاشتند

واسه اونایی که تو رو میخندونن وقتی که بهش نیاز داری

  

واسه اونایی که باعث میشن بخش روشنتر قضایا رو ببینی

وقتی که واقعا دلتنگی

اگه نفرستادی، نگران نباش

هیچ اتفاق بدی واست نمیفته

تو فقط فرصت اینو از دست میدی که

روز یه نفرو با این پیغام روشن کنی

سالها رو نشمر ـ ـ خاطره ها رو بشمر...

مقیاس عمر تعداد نفسهایی نیست که فرو میبریم

بلکه لحظه هاییست که نفسمونو بیرون میدیم