کلید بغض هایم را
گم کرده بودم
چشمانت
برایم ساخت...

زمان چیز نفرت آوری ست. عبورش سرگیجه آورست. زندگی جریان دارد. ماشین ها اتوبان پشت پنجره ها را می شکافند و تو در تنهایی خود سرخوشانه باز به امید فردایی دور فردایی دست نیافتنی موج می خوری لای بود و نبود. امید چیز غریبیست . هست ونیست! و تو چنگ می زنی مدام روی سرابش که دلفریبانه می وزد . جاده تنهایی ات را می شکافد.. بگذار هرچه می خواهد بشود. هیچ باکی نیست. پرهایت را باز کن برای پرواز. باید از این منجلاب تاریک نفهمی و دروغ و خیانت تا ذره ای پاکی برایت مانده بروی وگرنه به گندت می کشند. اما کجا نمی دانی ! دور ها بوی پر یاکریم می آید. آن جا می شود پله پرواز. صعود می کنی بی دغدغه فهم کفتار ها ... روزنه نجات را چه کسی نشانم خواهد داد؟!



اینم شعری از مریم حیدرزاده
...
شاید اشتباهه اما عاشقا دروغ می گن
آدمای مهربون و باوفا دروغ می گن
اونا که می گن تا همیشه دیوونتونن
بذا بی پرده بگم که به شما دروغ می گن
اونا که می آن به این بهونه ها، که اومدن
از توی شهر قشنگ قصه ها،دروغ می گن
اونا که فدات بشم تکیه کلامشون شده
به تموم آسمونا،به خدا دروغ می گن
اونا که با قسم و آیه می خوان بهت بگن
تا قیامت نمی شن ازت جدا،دروغ می گن ...
سلام من هم تا حد ود زیادی با شعر مریم حیدر زاده مو افقم چون یکی از شا عران بزرگ می گوید در راه نگار کشته باید گشتن ...و انگاه نگار را خبر باید کرد بلی دوست عزیز هر کسی نمی تونه ادعای دوست داشتن یا عاشق شدن داشته باشد برات بهترینها را ارزو دارم